عشق را باید گذاشت روی باد هوا تا بپرد
عشق های کوچک را روی کاغذ می نگارند
ثبت می کنند
دلی که دل باشد و بپرد ... باید بپرد دیگر !
رسید و چک وحساب و چرتکه مال بد بیخ ریش صاحبش .
مردم این دیار گفته اند !
جور دیگر عاشقند
همین دیار صفر و یک خودمان رو می گویم ...
از همان روزی که گفتید
عشق را باید گذاشت روی باد هوا تا بپرد
دل من به گلویم چسبیده
برای همین هست که گهگداری حالت تهوع دارم
دستانم خالیست قصه می نویسم و به خودم مغرورم .
می ترسم ...