شب، آنچنان زلال، که می‌شد ستاره چید !

دستم به هر ستاره که می‌خواست می‌رسید !

نه از فراز بام،

که از پای بوته ها

می‌شد ترا در آینة هر ستاره دید !

 در بی‌کران دشت

در نیمه‌های شب